رادين رادين ، تا این لحظه: 20 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

❤رادین عسل مامان❤

شروع تعطیلات رادین گلم

امروز روز آخر مدرسه رادینم بود. با خودش اسباب بازی برد و ساعت ١٠ اومد خونه.. اما حیف من سر کار بودم و وقتی اومد ندیدمش.. گفت خیلی ناراحت بودن که دیگه خانم عزیزی رو نمی بینن.. معلمشون سر کلاس از تمتم بچه ها خواسته تا یه چیزی بگن و صدای تمام بچه ها رو ضبط کرده .. چه کار قشنگی.. امسال خدا رو شکر مشکلی با درس و مشق رادینی نداشتم.. از لحاظ درسی و اخلاقی تو مدرسه یکی از بهترین ها بود.. خدایا شکرت پسر عزیزم با تمتم وجودم دوستت دارم و به داشتن تو افتخار می کنم   ...
3 خرداد 1390

هنرمند

رادینی تو دفتر مشقش در مورد هنرمند چند خط نوشته بود که توضع و فروتنی پسرمو نشون میده: "من هنر های زیادی دارم هنرهای رزمی مانند کاراته هنرهای زبانهای خارجی مثل انگلیسی هنرموسیقی مثل پیانو.. من برای خودم هنرمندی هستم. " بود که الهی قربون پسرم برم که آخر اعتماد به نفس برعکس مامانش... خدا همه بچه ها رو برای پدرو مادرشون و تو رو برای ما حفظ کنه...آمین ...
2 خرداد 1390

رادین عشق من

رادینی دیگه کولاک کرده ..هر روز میاد حخونه.. نیشش تا بنا گوش باز ه و بعد دفتر ارتباطشو میاره و نشون میده.. بازم مورد تشویقی.. خدا رو شکر می کنم که پسرم مدرسشو دوست داره و من مشکلی با درس و مشقش ندارم.. به نظر میاد تو مدرسه هم همه ازش راضین و دوسش دارن.. قربونش برم من...   [teal][u]Orkut Scraps[/u][/teal] - [red]Winnie The Pooh Scraps[/red] '> ...
2 خرداد 1390

رادین و راستین و آهنگ گل گلدون

رادین عزیزم.. نفسم عشقم دیگه آهنگ گل گلدون رو کامل یاد گرفته و خیلی روون می زنه.. من و پدرش کلی ذوق می کنیم و هیجان زده می شیم.. قربونش برم.. ماشاا.. بزرگ شده.. مرد کوچولوی من.. راستین عسلم هم عاشق این آهنگه .. برا اینکه بخوابه باید این آهنگو براش بخونیم.. البته باید بگم رادین هم وقتی کوچولو بود همین جوری می خوابید... (پشت مالوندن و ناز و نوازش رو فراموش کردم.. ) ...
2 خرداد 1390

محلات

امسال عید تصمیم گرفتیم بخاطر راستینی زیاد جای دوری نریم.شوشو هتل جهانگردی محلات رو رزرو کرد و ما 5 شنبه 4ام به سمت محلات حرکت کردیم.مثل همیشه دیر از خواب پا شدیم و دیر راه افتادیم.. اینم یه جورشه.. دلیل نداره آدم به خودش سختی بده.. (شوشو هم از بس با شیرازیا گشته.. دیده این جوری زندگی کردن بدم نیست.. اینه که اونم مث ما شده) خلاصه هلک و هلک رفتیم..وسط راه هم جوجه زدیم...حالا می گم وسط راه نه اینکه راه دور بود نه ما آسه آسه می رفتیم...بالاخره به شهر محلات رسیدیم.. هتل نزدیک آب گرم بود.. تر و تمیز هم بود.. شکر.. همه چی عالی.. جمعه رفتیم چن تا از باغای گل محلات رو دیدیم.. خوشکل و مشکل.. ما هممون عاشق گلیم .. بخاطر همین ..لذت بردیم..من هم دیفن ...
7 فروردين 1390

پارک چیتگر

دیروز رفتیم عید دیدنی اما امروز بخاطر رادینی رفتیم پارک چیتگر.اولش من می خواستم بمونم و راستینی رو بگیرم تا مریض نشه اما بعدش با هزار سلام و صلوات راستینی رو بغل زدیم و رفتیم. خدا رو شکر هوا خوب بود و عطسه و سرفه نکرد. کلی پیاده روی کردیم ..بعد از مدتها چسبید.. شکر
2 فروردين 1390

سال 90 سال خرگوش

امسال سال تحویل ساعت 2:50 دقیقه بود. ما تا لحظه آخر مث هر سال داشتیم میدوویدیم و جاهایی رو که باقی مونده بود رو تمیز می کردیم. سر سال تحویل رادینی منتظر عیدیش بود و بیدار.. اما راستینی بالاخره ساعت 12 خوابید و بیدار نبود.   من و شوشو و رادینی سر سفره نشستیم و کلی دعا کردیم...یادمه پارسال این موقع رادینی دعا کرد که خدا یه داداش سالم بهش بده و خدا رو شکر دعاش براورده شد. الهی شکر.  بعد از روبوسی و گرفتن چن تا عکس رادینی رفت خونه مامانی . عیدیشو گرفت و اومد. چون خودش خواسته بود همه بهش پول دادن.. خاله و دایی و مامانی.. 65 تومن عیدی گرفته بود.. عیدی ما هم یه توپ بود که چن روز قبلش گرفته بود..راستینی هم عیدیشو قبل از خواب گرفته بود....
1 فروردين 1390

تولدم مبارک

دیروز تولدم بود.. وای که چقدر خدایا دوست دارم.. پارسال که شمع فوت می کردم راستینی تو شکمم بود و امسال تو بغلم  خدایا دوست دارم   رادین عزیزم یه نقاشی قشنگ برام کشید ..عکس من.. مرسی رادین گلم از شوشو مامانی و خواهرا و برادرم هم هدیه های خوبی گرفتم.. آخ جون     ...
2 اسفند 1389

جاذبه زمین

امروز ساعت ۸ به مدرسه رفتم تا پسرمو که کنفرانس داشت تشویق کنم.   سه تا کلاس دوم بود که هر کلاس به چندین گروه تقسیم شده بود. اول یکی دو گروه از هر کلاس اومدن و صحبت کردن.. اما خوب یا چند جمله از خودشون گفتن و یا از روی کاغذ یه متنو خوندن. بد نبود ..و خوب بی انصافی نباشه برا سنشون خوب بود. بالاخره گروه جاذبه اومدن.. ۳ نفر بودن ..اول رادینی خودشو معرفی کرد و بقیه هم همین طور و هرکدوم یه جمله در مورد جاذبه گفتن.. بعدش رادینی از پاورپوینتی که براش آماده کرده بودم ۱۲ صفحه در مورد جاذبه توضیح داد طوری که بعد از تموم شدن مدیرشون صداش کرد و کلی ازش تعریف کرد.. وای خدا شکرت.. به خودم می بالم.. من خودم هیچ وقت نه این اعتمادبه نفسو داشتم نه ا...
18 بهمن 1389